موسسه ورزشی ترلان قشقایی شاهین شهر
ماموریت این وبلاگ، اطلاع رسانی در خصوص ورزش قشقایی های شاهین شهر

توی هر کاری که می خواهد انجام دهد، به خدا توکل می کند ... آنچنان که گویی هیچ کس دیگری در عالم ندارد ... نه دوستی و نه آشنایی ... نه خانواده ای و اقوامی که کمکش کنند، دستش را به یاری بگیرند، اگر جایی درمانده شد، به کمکش بشتابند ... وقتی همین ها را از او می پرسم، لبخندی بر لبانش نقش می بندد و می گوید: جوان مگر نمی دانی همین دوست و آشناها، خانواده و اقوام و ... هم بخواهند کمکی به من بکنند باید خدا کمکشان کند؟ ... کمی فکر کن ... می بینم راست می گوید ... درست که دوست و آشنا و خانواده و اقوام هستند، اما نه اینکه همه شان بنده های خدا هستند؛ مگر نه اینکه خودشان محتاج کمک خدایند؛ مگر نه اینکه خدا نخواهد نمی توانند قدم از قدمی بردارند ... پس ... الهی به امید خودت و نه بنده هایت ...

 

توکل تضمین الهی برای کسی است که همیشه‏ حامی و پشتیبان حق است. قرآن کریم می‏ گوید از پیمودن راه حق نترسید و به خدا توکل کنید، از نیروی باطل نترسید و به خدا توکل کنید. قرآن همه پیغمبرانی که بعد از نوح آمده‏ اند، را مثال می آورد که آنها به مردمی که با آنها مخالفت می ‏کردند و سد راه آنها می ‏شدند، می‏گفتند: «وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»( ابراهیم: 12) ؛ «و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند.» این آیه در کمال صراحت، توکل را به صورت یک امر مثبت ذکر می ‏کند.

 

خداوند در آیه دیگری می ‏فرماید: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»( آل عمران: 159 )؛ «(ای پیغمبر!) همین که عزم کردی و تصمیم‏ گرفتی، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن.» قرآن نشستن و دست روی دست گذاشتن را نهی می کند و می‏ فرماید کار خود را بکن و به خدا توکل کن. همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در زمان اتخاذ تصمیم نهایى باید قاطع بود. بنابر این پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید و دو دلى و آرای پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت. این، آن چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده است که به آن تصمیم قاطع نیز می گویند. جمله فوق بیانگر آن است که به هنگام تصمیم نهایى باید بر خدا توکل داشت؛ یعنى در عین فراهم نمودن اسباب و وسایل عادى، استمداد از قدرت بى پایان پروردگار را فراموش نکرد.

 

قرآن نشستن و دست روی دست گذاشتن را نهی می کند و می‏ فرماید کار خود را بکن و به خدا توکل کن. همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در زمان اتخاذ تصمیم نهایى باید قاطع بود. بنابر این پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید و دو دلى و آرای پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت
 
 
 
خداوند در آیه دیگری نیز درباره توکل می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(مائده: 11)؛
 
«ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمتی را که خداوند به شما بخشید، به یاد آورید؛ آن زمان که جمعی از دشمنان قصد داشتند به سوی شما دست دراز کنند - و شما را از میان بردارند - اما خدا دست آنان را از شما بازداشت از خدا بپرهیزید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.» توکل بر خداوند برنامه همیشگی زندگی یک انسان باایمان است. توکل بر خدا یعنی تلاش پی گیر و مناسب و دقت و برنامه ریزی برای انجام درست هر تکلیف و وظیفه خواه در زندگی فردی یا اجتماعی در زمینه مسائلی دنیوی یا اخروی و ... از سوی انسان باایمان و واگذار کردن نتیجه آن به خداوندی که خود دستور داده است که انسان ها دست از تلاش و کوشش برندارند و پیش از هر تلاش و در کنار آن و پس از آن، خداوند متعال را ناظر و حاضر و اثربخش ببیند.
 

 

قرآن کریم، در آیات دیگری می فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرًا»(طلاق: 2 و 3)؛ «هر کس پرهیزکاری کند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات‏ قرار می ‏دهد و از طریقی که گمان ندارد، روزیش را می ‏رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند و کار خود به وی واگذارد، خدا برای او کفایت است. همانا خدا فرمان خویش را به نتیجه می‏رساند و آنچه را که بخواهد تخلف ندارد. راستی که خدا برای هر چیزی قدر و اندازه ‏ای معین کرده است.» در این آیه، گویی قانونی که فوق همه قوانین و حاکم بر همه آنهاست‏، بیان گردیده و آن، قانون تقوا و توکل است.

 

این جمله که به خدا توکل کن، اگر بخواهند ترا بفریبند تو خدا را داری، نترس و ... همه برای این است‏ که می‏ خواهد به پیامبر بگوید اگر دشمن‏ دست صلح و سلام به سوی تو دراز کرد تو تحت تأثیر این افکار و اندیشه‏ها که نکند دروغ باشد، نکند خدعه و مکر باشد، امتناع نکن، تو نیز دست صلح‏ و سلام به سوی او دراز کن. در این نگرانی ها که برای هر کسی پیدا می‏ شود که هیچ کس نمی ‏تواند صد در صد مطمئن بشود که دشمن‏ راست می ‏گوید، تو به خدا توجه کن، به خدا اعتماد کن. «فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ»(انفال: 62)؛ «پس خدا تو را بس است.» در آیاتی دیگر چنین می فرماید: «إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»(همان: 46)؛ «آنگاه که منافقان و کسانی که در دل هایشان بیماری است، می گفتند: این (مسلمان)ها را دینشان مغرور کرده است و هر کس بر خدا توکل کند، به یقین خداوند شکست ناپذیر حکیم است.»

 

منافقان و دورویان و بیماردلان که فقط ظاهر را می ‏بینند و عوامل معنوی را نمی ‏بینند، می ‏گفتند این بیچاره ‏ها را ببین.‏ دینشان اینها را مغرور کرده است. در جنگ بدر پیش بینی ‏ها همه این بود که مسلمین مغلوب و منکوب شده و شکست خواهند خورد. یک عده که خودشان را عاقل حساب می ‏کردند و منافق و دورو بودند، پوزخند می ‏زدند و می‏ گفتند این بیچاره ‏ها را ببینید! وعده‏ های قرآن و دینشان این ها را مغرور کرده، دیوانه ‏اند که دارند خودکشی می ‏کنند. کجا دارند می ‏روند؟! با چه عده ‏ای! با چه قدرتی! در مقابل دشمن یک لقمه ‏اند. فریب خورده‏ اند، دینشان‏ این ها را فریب داده است.

 

قرآن می ‏گوید این ها نمی ‏دانند که اگر کسی با خدا باشد، تکیه‏اش به خدا باشد، چگونه عوامل الهی به نصرت او می ‏آیند و او را در هدفش تأیید می ‏کنند و قوت می ‏دهند. این ها غافل بودند که‏ «مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛ «هر که اتکایش به خدا باشد، خدا برای‏ او کافی است.»

 

در همه کارهایت واقعا به خدا توکل کن ... وظیفه خودت را با اعتماد به خدا انجام بده، آن وقت ‏ببین چطور دست خدا به همراهت می ‏آید ... «فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ» ... خدا غالب و قاهر است، اگر بخواهد، هیچ قدرتی در مقابل او نیست و حکیم است و کارهایش‏ حکیمانه و بر اساس مصلحت است، بی جهت کسی را تأیید نمی ‏کند.

منبع: وبلاگ راز كوهستان




تاریخ: شنبه 10 اسفند 1392برچسب:توكل, خدا, خداوند, عشق, ترس, شجاعت, شهامت,
ارسال توسط اله کریم عباس نیا

اگر بتوانيم طوري زندگي كنيم كه در هر حالت «خواست خدا» را بر خواست خود ترجيح دهيم آن وقت داريم به سمت يك زندگي موفق و ملكوتي قدم برمي داريم. خواست خدا است كه بهترين خواست است و لذا ما در تمام لحظات زندگي مون بايد به خواست او تن دهيم و خواست او را عاشقانه طلب كنيم.

اگر «خواست خدا» در زندگي ما غالب باشد آنگاه نگراني ها و ناراحتي ها از زندگي ما رخت برخواهد بست و ما هميشه در سرور الهي زندگي خواهيم كرد. پس واقعا ما وظيفه اي به جز تبعيت محض از «خواست او» نداريم و در واقع كار ما فقط اين است كه پشت دانايي اردو بزنيم و مستقيم برويم سر خوان نعمت الهي.

مواظب باشيم راه سعادت خود را طولاني نكنيم و با ترجيح «خواست خدا» بر خواست شخصي مان مستقيم به سرخوان برويم .




ارسال توسط اله کریم عباس نیا

بنام خدای بخشنده
در این قسمت بحث خدا را چگونه بشناسیم را پیش خواهیم گرفت.
شناخت خداوند به درستی که آسان است اگربه نظم این جهان پهناور و بی انتهانظاره کنیم درخواهیم یافت که مدیرمدبری را این نظام لازم است که کواکب دریاها وکوه ها را برقرار و مدیریت نمایدواو کسی نیست جزخدای رحمان. نقل است درزمینه خداشناسی از پیرزنی فرتوت که درکنارچرخ نخ ریسی نشسته ومشغول کاربود سئوال شد وجود خدا را چگونه بیان می کنی؟ پیرزن از نخ ریسی دست کشید و فعالیتش را رهاکرد. دوباره ازاوسئوال نمودند پیرزن گفت همین گونه که این چرخ نخ ریسی برای به کارافتادن نیاز به گرداننده دارد وبدون دستانم قادرنیست به حرکت خود ادامه دهد این جهان پهناور را هم نیرویی نیاز دارد که نظم و گردش خودراادامه دهد. درنتیجه بایدگفت آن پیرزن فرتوت ازدریچه نگاه خود آن چنین به وجودخداپی می برد و اندیشه خودرا بیان می نماید.
انسانی که ذهن سبکباری دارد می*تواند از راههای خیلی ساده، خدای خود را بشناسد و به بندگی او بپردازد، اما کسی که بار سنگینی از شبهات را بر دوش کشیده است باید از پل سنگی عبور کند، و بالاخره کسی که خروارها بار شبهات و وسواس را با خود حمل می*کند باید راهی را برگزیند که دارای زیر سازی های محکم و استوار باشد هر چند پیچ و خم ها و فراز و نشیب*های زیادی داشته باشد.
راه ساده خدا شناسی، امتیازات و ویژگی*هایی دارد که مهمترین آنها از این قرار است:
۱ـ این راه نیازی به مقدمات پیچیده و فنی ندارد و ساده*ترین بیانی است که می*توان دراین زمینه، مطرح کرد و از اینروی، برای همه مردم در هر سطحی از معلومات باشند قابل فهم و هضم است.
۲ـ این راه مستقیماً به سوی خدای آفریننده دانا و توانا رهنمون می*شود بر خلاف بسیاری از براهین فلسفی و کلامی که نخست موجودی را به عنوان واجب الوجود اثبات می*کند و علم و قدرت و کمیت و خالقیت و ربوبیت و دیگر صفات او را می*بایست با براهین دیگری ثابت کرد.
۳ـ این راه، بیش از هر چیز، بیدار کردن فطرت و به آگاهی رساندن معرفت فطری را ایفا می*کند و با تأمل در موارد آن، حالتی عرفانی به انسان دست می*دهد که گویا دست خدا را در ایجاد و تدبیر پدیده*های جهان، مشاهده می*کند، همان دستی که فطرت او با آن، آشناست.
با توجه به این ویژگی*هاست که رهبران دینی و پیشوایان ادیان آسمانی، این راه را برای توده*های مردم برگزیده*اند و همگان را به پیمودن آن، دعوت کرده*اند و روش*های دیگر را یا به خواص، اختصاص داده*اند، یا در مقام احتجاج و بحث با اندیشمندان ملحد و فیلسوفان مادی به کار گرفته*اند.

- نشانه*های آشنا
راه ساده خداشناسی،* تأمل در نشانه*های خدا در جهان، و به تعبیر قرآن کریم تفکر در آیات الهی است. گویی هر یک از پدیده*های جهان در زمین و آسمان و در وجود انسان، نشانی از مقصود و مطلوب آشنا دارند و عقربه دل را به سوی مرکز هستی که همیشه در همه جا حضور دارد هدایت می*کنند.
همین کتابی که در دست دارید نشانه*ای از اوست، مگر نه این است که با خواندن،*آن با نویسنده آگاه و هدفداری آشنا می*شوید؟ آیا هیچ گاه احتمال داده*اید که این کتاب در اثر یک سلسله فعل و انفعالات مادی بی**هدف بوجود آمده و نویسنده هدفداری ندارد؟ آیا احمقانه نیست که کسی بپندارد که یک دائره المعارف بزرگ چند صد جلدی در اثر انفجاری در یک معدن فلزات بوجود آمده است بدین گونه که ذرات آنها به صورت حروفی در آمده و با برخورد تصادفی با پاره*های کاغذ، نوشته*هایی را پدید آورده و سپس کاغذها با تصادف دیگری تنظیم و صحافی شده است؟
اما پذیرفتن تصادفات کور برای تبیین پیدایش این جهان عظیم با آن همه اسرار و حکمت*های شناخته و ناشناخته، هزاران بار احمقانه*تر از آن پندار است!
آری، هر نظم هدفمندی نشانه*ای از ناظم هدفدار است و چنین نظمهایی در سراسر جهان، مشاهده می*شود و همگی یک نظام کلی را تشکیل می*دهند که آفریننده حکیمی آن را پدید آورده و همواره دست اندرکار اداره آن است.
بوته گلی که در باغچه روییده و از میان خاک و کود، با چهره رنگارنگ و بوی خوش، ظاهر گشته است، و درخت سیبی که از دانه کوچکی برآمده و هر ساله مقادیر زیادی سیب خوشرنگ و خوشبوی و خوشمزه ببار می*آورد و سایر درختان مختلف با شکل*ها و رنگها و خواص گوناگون .
نیز بلبلی که بر شاخ گل می*سراید، و جوجه*ای که از تخم بیرون آمده: نوک به زمین می*زند و گوساله*ای که تازه متولد شده پستان مادرش را می*مکد و شیری که در پستان مادر فراهم شده و برای نوشیدن نوزاد، مهیا گشته است و همگی نشانه*های اویند.
راستی چه هماهنگی عجیب و تدبیر شگفت انگیزی در پدید آمدن شیر در پستان مادران همزمان با تولد نوزادان وجود دارد!
ماهی*هایی که هر ساله برای تخم ریزی، کیلومتر*ها راه برای نخستین بار می*پیمایند و مرغان دریایی که آشیانه*های خود را در میان انبود گیاهان دریایی می*شناسند و حتی برای یک بار هم اشتباهاً به آشیانه دیگری سر نمی*زنند، و زنبورهای عسل که هر صبح از کندوها خارج می شوند و پس از پیمودن راه*های طولانی برای استفاده از گل*های معطر، شامگاهان به کندوهای خودشان باز می*گردند و همگی نشانه*های اویند.
عجیب*تر انکه هم زنبور*های عسل و هم گاو و گوسفند*های شیرده چندین بار بیش از اندازه نیازشان شیر و عسل، تولید می*کنند تا انسان، این آفریده استثنایی و برگزیده، از آنها بهره*مند شود!
اما انسان ناسپاس، ولی نعمت آشنای خود را نشناخته می*انگارد و درباره او به جدال و ستیزه می*پردازد!
در همین بدن انسان، شگفت انگیزترین آثار تدبیر حکیمانه دیده می*شود: ترکیب بدن از جهازات هماهنگ،*ترکیب هر جهاز از اعضاء متناسب، ترکیب هر عضو از میلیون*ها سلول زنده خاص با اینکه همگی آنها از یک سلول مادر پدید آمده*اند و ترکیب هر سلول از مواد لازم به نسبت معین و قرار گرفتن هر اندام در مناسب*ترین جای بدن و حرکات و فعالیت*های هدفدار اعضاء *و جهازات مانند جذب اکسیژن به وسیله شش*ها و انتقال آن به وسیله گلبول*های قرمز خون، ساختن قند به اندازه لازم بوسیله کبد، ترمیم نسوج آسیب دیده با پیدایش سلول*های جدید مبارزه با میکروب*ها و دشمنان مهاجم به وسیله گلبول*های سفید و ترشح هرمون*های مختلف به وسیله غده*های متعدد که نقش*های مهمی را در تنظیم کارهای حیاتی بدن به عهده دارند و همگی نشانه*های اویند.این نظام عجیبی که هزاران دانشمند در طول دهها قرن هنوز نتوانسته*اند بدرستی به ریزه*کاری*های آن پی ببرند به وسیله چه کسی برقرار شده است؟*
هر سلولی یک سیستم کوچک هدفمند است و مجموعه*ای از سلول*ها عضوی را پدید می*آورند که سیستم بزرگتر هدفمندی است و مجموعه سیستم*های گوناگون و در هم پیچیده، سیستم کلی و هدفمند بدن را تشکیل می*دهند. اما کار به همین جا خاتمه نمی*یابد بلکه سیستمهای بی شمار از موجودات جاندار و بی جان، یک سیستم عظیم کران ناپیدا را تشکیل می*دهند بنام جهان طبیعت که تحت تدبیر حکیمانه واحدی با کمال نظم و انسجام، اداره می*شود.
بدیهی است هر قدر دانش بشر، گسترش یابد و قوانین و روابط پدیده*های طبیعی، بیشتر کشف شود اسرار و حکمت*های آفرینش، بیشتر آشکار می*گردد. ولی تأمل در همین پدیده*های ساده و نشانه*های روشن، برای دلهای پاک و ناآلوده،کفایت می*کند.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری همه از بهر تو سر گشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری ...

من مي خواهم چيزي از خودم به اين مقاله كه از سايت مديا اس ام اس گرفته ام اضافه كنم. براي خداشناسي ما بايد نقش، موقعيت و توانمندي خود را بشناسيم. موقعي كه ما همانند ماهي در درياي زندگي هستيم و از خارج از دريا هيچ اطلاعاتي نداريم چگونه مي توانيم درباره محيط بيرون فكر كنيم. ما انسانها آفريده خداوند هستيم و انديشه و توان فكري ما طوري آفريده شده كه فقط زندگي روزمره را مديريت كنيم. انديشه و توان ما گنجايش درك و احساس خداوند را ندارد. اگر ما مي توانستيم درك و احساس كنيم قطعاً خداوند آفريده ي ما نبود.

ما موقعي كه مي توانيم خداوند را درك كنيم در واقع داريم سنگ بزرگ برمي داريم. آقا ما به عنوان يك موجود آفريده خداوند قرار نيست خدا را درك كنيم. چرا بيهوده تلاش مي كنيم. تنها قرار جهان هستي به نظر من اسن است كه از روي آفريده هاي خداوند با عقل و درايت به آساني به وجود خدا پي ببريم و هرگونه تلاش خارج از اين روش ، قال و قيل بي خود است و اتلاف انرژي.

تنها وظيفه ما در اين جهان شناخت خداوند از روي نشانه هاي اوست و اين نشانه ها آنقدر بزرگ، پيچيده و عظيم هستند كه ما با تمسك به آن بندگي كنيم. خدايي كه اين جهان به اين بزرگي را آفريده بهتر از ما مي تواند مصلحت ما را تشخيص دهد و پس سرسپرده باشيم وخود را به دامن او بيندازيم.
پایان




تاریخ: چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:سرسپردگي, خدا, خداوند, عشق,
ارسال توسط اله کریم عباس نیا

امتحان ما انسان ها در اين است كه آيا ابزار و وسيله ي انجام خواست خداوند هستيم يا نه؟ ميزان تعالي ما را اين امر مشخص مي كند. در واقع هر قدر تبعيت و بندگي ما از خداوند بيشتر باشد به همان ميزان غلظت خدايي بودن ما نيز بيشتر است. درواقع ما ذاتاً موجودي خدايي هستيم ولي براي ظاهركردن آن بايد هرچه بيشتر ابزار خواست خدا قرار بگيريم.

ما آفريده شده ايم كه فقط و فقط تابع و سرسپرده خداوند بوده و هر چه او مي خواهد انجام دهيم. هركس به اين بينش برسد موفقيتش تضمين شده هست زيرا مسير موفقيت از تبعيت محض و بي چون و چرا از خداوند مي گذرد و راه هاي ديگر پيچ و تاب هاي زيادي دارند.

ميزان تبعيت، سرسپردگي و بندگي ما در مقابل خداوند با ميزان رعايت قوانين و قواعد بديهي الهي سنجيده مي شود. موقعي كه ما قوانين و قواعد الهي را رعايت مي كنيم در وقاع ابزار تحقق خواست هاي الهي قرار مي گيريم كه به نفع و مصلحت خودمان است. ما هر كاري انجام بدهيم نمي توانيم در مسير تكامل هستي خللي ايجاد كنيم منتهي فقط خود متضرر مي شويم و خيري از اين دنيا نمي بينيم.

ما آفريده شديم تا تابع محض خداوند باشيم و فقط بايد اين را درك كنيم. اگر اينگونه شد موفقيم در غير اين صورت بايد با مشكلات جور و ناجور دست و پنجه نرم كنيم.




ارسال توسط اله کریم عباس نیا
ارسال توسط اله کریم عباس نیا

با خدا شریک شوید. هدایت او را در امور مالی تان هر روز شما بر توانگری شما می افزاید. روز را با طلب هدایت روشن و مشخص درباره یکایک پروژه ها و طرحهای خود آغاز کنید و به پایان برسانید. درباره شیوه برآوردن آرزوها و خواسته ها نیز هدایت مشخص و روشن بطلبید.



ادامه مطلب...
ارسال توسط اله کریم عباس نیا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 66 صفحه بعد